اندکی شرح حال در مورد عشق جان
سلام فرشته کوچولو.
خوبی گل دختری؟
از آخرای آبان تا حالا برات ننوشتم. خاله رو ببخش که درس داره. خیلی هم درساش زیاده. طوری که تا همین الان وقت خالی پیدا نکردم.
خب خاله جون، میخوام اتفاقات شیرین مربوط به تو رو ثبت کنم.
مامانت از دوم آذر وجود تو رو تو دلش حس کرد. البته شما نی نی تنبلی تشریف داری و هنوز تکون نمیخوری. اما مامانت میگه دیگه کم کم وقت تکون خوردنته. چون داره به هفته 20 بارداریش نزدیک میشه و شما ماشاالله اندازه ات زیاد شده.
مامان زهرات دیروز رفته سونوگرافی و دکتر صورتت و دست و پای کوچولوت رو نشونش داده. قربونت برم عشقم. مامانت میگفت دستاتو مشت کرده بودی و بیدار بودی و نگاه کردین به هم. الهییی بگردم.
بامزه اینکه سونوگراف نمیدونست که مامانت جنسیت شما رو میدونه و بهش گفت گل دخترتون خدا رو شکر سالمه.
دلوین خانومی خاله عاشقته.
خدایا مواظب عزیز دوردونه خونواده ما و همه نی نی های دنیا باش.