اولین خنده ی گل
سلام خامه عسلی ما. فدات بشم دخمل طلا. به گفته مامانت یه چند روزی هست که خندیدن رو شروع کردی. ولی ما امروز برای اولین بار خنده ات رو دیدیم. وووی نمیدونی دلوین که چقده ناز بودی. مامانت میگفت گوگولی گوگولی گوگولی و تو میخندیدی. خیییلی بامزه بود. فدای خندت. و اما از پیشرفت های جدیدت بگم. وقتی میذارنت رو تشک قشنگ غلت میزنی و میچرخی. یعنی ظرف چند ثانیه از این پهلو به اون پهلو میشی. نمیدونم اینو گفتم یا نه. عااااشق تلویزیون دیدنی. ولی به خاطر اینکه چشمت ضعیف میشه مامانت اینا اصلا تلویزیون رو روشن نمیکنن. یه بار که بابات داشته فوتبال میدیده یه سری بالش...