پیشرفت های جدید دلبرکم

سلام عزیز دلم. 

شما حالا در آستانه 4 ماهگی هستی. 

حسابی قند شدی و دلبری میکنی واسمون فرشته کوچولو جونم. 

فکر میکنم از 25 مرداد زبونتو بیرون میاری. 

یعنی وقتی زبونمون رو میاریم بیرون و بهت میگیم زبونتو در بیار تو هم همین کارو میکنی. 

قرررربونت برم. 

سه روزه که واسه خودت آواز میخونی و هی میگی آآآآآآ آآآآآآ. 

امروز صبح مامانت عوضت میکنه و میاره میخوابونتت رو تشکت و میره دستاشو بشوره که یه شیطنت جدید از تو گوگولی خانوم سر میزنه. 

یعنی وقتی مامانت برمیگرده میبینه از تشکت اومدی رو فرش. مامانتم کلی تعجب میکنه که تو چه جوری خودتو کشوندی تا اونجا. 

حالا کامل بر میگردی و وقتی دستت میمونه زیرت نق میزنی فندقم. 

وقتی مامانت کرونا گرفته بود هفته دوم مریضیش بهش یه دارویی زده بودن که نمیتونست بهت شیر خودشو بده. بمیرم برات که چقدر کلافه بودی. همش گریه میکردی و سرتو تو سینه مامانت مخفی میکردی. 

وقتی خوابی و میخوایم ببریمت بیرون باید خیلی مواظب باشیم که بیدار نشی. مخصوصا وقتی میریم تو آسانسور از حرکت آسانسور و با دیدن نور لامپش زود بیدار میشی. مامانم میگه اون موقع ها هول میکنی. نمیدونم والا خاله. خخخ. 

بعضی وقتا هم که بیدار میشی فقط چشماتو باز میکنی و اصلا تکون نمیخوری. 

منم که هر وقت میبینمت حسابی بوست میکنم. یعنی میخوام اون پا های کوچولوتو بخورم. 

بیشترم دوست داری بغلت کنیم و راهت ببریم. با رفتن تو بغل کسی که نشسته حال نمیکنی. 

دیگه هم نمیشه راحت بخوابونیمت. مامانت میگه بعضی وقتا حتی با شیر خوردنم نمیخوابی. یه بارم مجبور شده همونجور که بهت شیر میداده راهت ببره تا بخوابی. به شیر خشک هم زیاد علاقه نداری. مثل خودمی خاله. 

اما خیلی ناز نازی هستی و یه کوچولو هم غر غرو. نمیشه یه خورده محکم بوست کنیم یا بچلونیمت. سریع جاش قرمز میشه و گریه ات در میاد سفید برفی. 

عااااشقتم. چشم بد ازت دور. 

فیلماتو که میبینم همش میگم من که مردم براششش. 

وقتی هم فیلماتو میبینم هی گوشیمو بوس میکنم هی گوشیمو بوس میکنم. ولی احساساتم تخلیه نمیشه که. 

وقتی خاله لیلا باشه اصلا به ما نمیرسی. یعنی نمیذاره هیچکس بغلت کنه. آخه چرااااا؟ آخه این انصافه؟ خخخ. 

وای عزیزم این ماه واکسن هم داری. 

ایشالا زیاد درد نداشته باشی دلوین. 

به خدای مهربونمون میسپارمت جیگرم.