یادداشت خاله در آبان 1399
سلام خاله جون.
کوچولوی عزیز و قشنگ، هنوز معلوم نشده که شما دختری یا پسر.
خیلی هیجان دارم.
هم ما هم مامانت بی صبرانه منتظریم.
اما مامانت اینا همش ته دل منو خالی میکنن که تو پسری.
به طوری که خاله دیشب خواب دید مامانت میگه بچم پسر شده. کتلت چه جوری وا میره؟ خاله هم مثل یه کتلت وا رفت.
عزیز دلم، ما از خدا سلامتی تو رو میخوایم.
اما چون پسر بچه زیاد داریم من از خدا میخوام شما دختر باشی.
چون احتمالا بعد از شما به این زودی بچه دیگه ای تو خونواده نمیاد.
اما باز هر چی مصلحت خداست.
عزیزم خاله زهرا (یعنی من) دانشگاه قبول شده.
قراره دوشنبه 5 آبان بریم برای ثبت نام.
خیلی خوشحالم خاله جون.
آخه همونی که دوست داشتم شده.
رشته زبان انگلیسی قبول شدم. اونم توی یه دانشگاه خوب.
خدا رو شکر.
عزیزم انشاالله تا هفته بعد احتمالا جنسیتت رو میفهمیم.
قربون قلب کوچولوت برم.
انشاالله هر چی هستی سالم باشی عشق جان.