1 مهر 1399
«روزی که مامانت برای اولین بار صدای قلبتو شنید»
سلام خاله قربون شکل ماهت بره.
خوبی نفس؟ جات راحته؟
شیطونکم میخوام خاطره روزی رو برات بگم که مامانت برای اولین بار صدای قلب کوچولوتو شنید.
اون روز خاله زهرا (یعنی من) رفته بودم خونه خاله لیلا. مامان تو هم گفت ظهر میخوام برم سونوگرافی و بعدش میام پیشتون.
خلاصه ما تو خونه خاله لیلا حسابی خوش گذروندیم و یه ناهار خوشمزه خودیم تا عصرش مامان زهرات اومد.
خدای من! مامانت گفت صدای قلبتو شنیده و خیلی ناز بوده. گفت خدا رو شکر تو سالمی. خدایااا سپاس.
اما وقتی به خاله محبوبه گفتیم اون گفت از تعداد ضربان قلبت به نظر میاد که پسر باشی. یعنی خاله محبوبه از همون روز اول گفت فکر میکنه پسری.
ولی خب من بعدا رفتم تحقیق کردم و فهمیدم این موضوع ربطی به جنسیت جنین نداره.
البته از نظر مامان و بابات مهم نیست که جنسیتت چی باشه. منم مثل اونا عقیده دارم که تو هر چی باشی ولی سلامت باشی انشاالله.
هر چی هم باشی من دوستت دارم.
خدایا خودت مواظب فسقلی خاله باش.