نازنین 👸دلوین👸نازنین 👸دلوین👸، تا این لحظه: 3 سال و 15 روز سن داره
وبلاگ دلوینیوبلاگ دلوینی، تا این لحظه: 3 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
مامان دلوینمامان دلوین، تا این لحظه: 36 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره
بابای دلوینبابای دلوین، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره
خاله زهراخاله زهرا، تا این لحظه: 21 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

𝐝𝐞𝐥❤𝒗𝐢𝐧 رباینده دل‌ها

💚دل نیست آن دل که دلوین ندارد، بی روی دلوین دل آرام ندارد🧡

1 سال و 2 ماهگی دلوین ناز

1401/4/5 16:56
نویسنده : خاله زهرا
114 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خامه عسلی من.

امروز 14 ماهگی تو و تولد 20 سالگی خاله زهراست.

مبارکمون باشههه.

خب گلم میخوام از شیرین کاریات بگم که باهاشون دیوووونمون کردی رسما.

هر وقت منو میبینی و باهات حرف میزنم، چه دیداری و چه توی تماس تصویری کلی برام میخندی. انگار میدونی که من چقدر دوستت دارم و توام منو دوست داری. قربونت شم من.

7 تیر آرزوم برآورده شد و وقتی دستامو باز کردم و گفتم بدو بیا بغلم اومدی.

ادای آریا رو در میاری. مثل اون بلند جیغ میکشی و میخوای بپری اینور اونور. حتی خودتو پرت میکنی رو زمین یا تخت. به نظر من که چون آریا پسر بچه هست و خیلی شیطون، الگوی خوبی برای تو نیست. کاش یه دختر کوچولو داشتیم که همبازی تو میشد تا مثل بچگی من تنها نباشی عزیزم.

کم غذا و بد غذا شدی. فقط عاشق ماستی. مثل بستنی میخوری ماستو. کیک خامه ای هم دوست داری جدیدا.

فقط از غذا ها آبگوشت رو دوست داری و یکم میخوری.

اما ماکارونی که میخوری معده درد میگیری. نمیدونم چرا.

برای صبحونه هم فقط مربای آلبالوی مامان پز منو دوست داری.

از میوه ها گیلاس رو دوست داری. توی تولد من میرفتی از ظرف همه گیلاس بر میداشتی و میخوردی. نوووش جونت نفسم.

از حالا معلومه که یه دختر خانوم تمیز و با سلیقه ای. چون دستمال بر میداری میزا رو تمیز میکنی.

عاشق تلفن خونه مامان عزیز اینایی. چون تلفن بی سیمی نیست و برات جالبه. بر میداریش و الو میکنی.

همچنان عاشق گوشی هستی دیوونه وار. یه بار گوشی منو گرفتی ازم و نمیدادیش و هی مینداختیش رو میز. بعدشم زنگ زده بودی به بابام. خیلی شانس آوردم که به غریبه ها زنگ نزدی. نمیدونم چه جوری تونستی با گوشی من کار کنی دختر بلا. آخه سیستمش با گوشیای دیگه فرق داره.

دوست داری تو پتو بپیچیمت و بلندت کنیم و تابت بدیم.

همچنان عاشق نانای و آهنگی. شمال که بودیم یه بار تو اوج گریه تو فروشگاه آهنگ گذاشتن، تو هم شروع کردی به نانای کردن.

یه بارم که با مامانت سوار اسنپ شده بودین، راننده اش آهنگ نذاشته بوده تو ماشینش. توام بهش گفتی آآآ، یعنی آهنگ بذار. راننده هم کلی خندیده از دستت شیطونکم.

میگی دست، یعنی برام دست بزنین. وقتی کار جالبی میکنی و ما برات دست میزنیم کلی خوشت میاد و خودتم دست میزنی. مخصوصا وقتی باهات توپ بازی میکنیم و تو توپو شوت میکنی. یا یه پازل گرد داری، اونو که درست میچینی تشویقت میکنیم و میگیم آفرین.

از این ماه دیگه شیر مامانتو نخوردی.

18 تیر برای اولین بار کفشای صدادار پوشیدی و راه میرفتی تو پارک، قربون اون قدم های کوچولوت برم.

قربونت برم که ماشالله شیرین کاریات تمومی نداره.

بی نهایت دوستت دارم عشق کوچولوی من.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)