5 ماهگی جیگرم و یک سالگی وبلاگش
1... 2... 3... 4... 5.
بلههه.
امروز 5 ماهه شدی خوشگل من.
یک سال هم شد که برات وبلاگ زدم.
به سلامتی و مبارکی.
قربونت برم که من.
این ماه مامانت برات یه واکسن زد که مال آنفلوانزا و برونشیت و... دیگه نمیدونم چیه، ولی میگن واکسن زمستونه که مریضی های زمستون رو نگیری. آخه مهنا کوچولو دختر دایی هم این واکسن رو زده و مامانش میگفت خیلی خوبه. برای همین مامان تو هم بردت و برات زدن.
البته دکتر بهش گفته بوده که مثل واکسن های دیگه نیازی به کمپرس گرم و سرد نداره. ولی دو روز اول پات باد کرده بود و حسااابی بی قراری کردی نفسم.
نمیدونم چرا جدیدا خیلی گریه میکنی و بهانه گیر شدی دلوین. خواهش میکنم زودی خوب شو. آخه خاله زهرا تحمل گریه ات رو نداره.
امروز مامانت میگفت تو رو به حالت عادی روی تختت خوابونده و پنج دقیقه رفته بیرون. وقتی برگشته دیده تو از حالت درازا به حالت پهنا خوابیدی. یعنی فکر کنم 180 درجه چرخیدی.
آی جان.
آخه تو چقدر شیرینی دخمل.
میبوسمت هزارتا عاشقتم هوارتا.