نازنین 👸دلوین👸نازنین 👸دلوین👸، تا این لحظه: 3 سال و 15 روز سن داره
وبلاگ دلوینیوبلاگ دلوینی، تا این لحظه: 3 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
مامان دلوینمامان دلوین، تا این لحظه: 36 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره
بابای دلوینبابای دلوین، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره
خاله زهراخاله زهرا، تا این لحظه: 21 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

𝐝𝐞𝐥❤𝒗𝐢𝐧 رباینده دل‌ها

💚دل نیست آن دل که دلوین ندارد، بی روی دلوین دل آرام ندارد🧡

5 ماهگی جیگرم و یک سالگی وبلاگش

1... 2... 3... 4... 5.  بلههه.  امروز 5 ماهه شدی خوشگل من.  یک سال هم شد که برات وبلاگ زدم.  به سلامتی و مبارکی.  قربونت برم که من.  این ماه مامانت برات یه واکسن زد که مال آنفلوانزا و برونشیت و... دیگه نمیدونم چیه، ولی میگن واکسن زمستونه که مریضی های زمستون رو نگیری. آخه مهنا کوچولو دختر دایی هم این واکسن رو زده و مامانش میگفت خیلی خوبه. برای همین مامان تو هم بردت و برات زدن.  البته دکتر بهش گفته بوده که مثل واکسن های دیگه نیازی به کمپرس گرم و سرد نداره. ولی دو روز اول پات باد کرده بود و حسااابی بی قراری کردی نفسم.  نمیدونم چرا جدیدا خیلی گریه میکنی و بهانه گیر شدی دلو...
5 مهر 1400

150 روزگی دلوینم

سلام عشقم.  امروز تولد خاله رویاست و 150 روزگی شما. به سلامتییی.  میبینی زمان مثل برق و باد میگذره.  حالا از پیشرفتات بگم. ماشالله این مدت اونقدر پیشرفت داشتی که بعضیاشون یادم نیست. آخه هر چی به مامان خانومت میگم پیشرفت های دلوین رو برام بگو نمیگه. خودم تا اونجایی که یادمه برات مینویسم خاله.  وقتی آهنگ میذارن تو هم شروع میکنی آآآ آآآ کردن و آواز خوندن. فدات بشم.  همچنان از سر و صدا بیزاری. تولد خاله رویا که بودیم از صدای آهنگ و ارکستر عصبی شده بودی و همش گریه میکردی.  انگار همه حرفا رو میفهمی. اگه بهت بگن دختر بد چرا گریه میکنی بهت بر میخوره و بدتر میکنی.  دیگه قشنگ میخندی قربون خنده ها...
31 شهريور 1400

اولین خنده ی گل

سلام خامه عسلی ما.  فدات بشم دخمل طلا.  به گفته مامانت یه چند روزی هست که خندیدن رو شروع کردی.  ولی ما امروز برای اولین بار خنده ات رو دیدیم.  وووی نمیدونی دلوین که چقده ناز بودی.  مامانت میگفت گوگولی گوگولی گوگولی و تو میخندیدی.  خیییلی بامزه بود.  فدای خندت.  و اما از پیشرفت های جدیدت بگم.  وقتی میذارنت رو تشک قشنگ غلت میزنی و میچرخی. یعنی ظرف چند ثانیه از این پهلو به اون پهلو میشی.  نمیدونم اینو گفتم یا نه. عااااشق تلویزیون دیدنی. ولی به خاطر اینکه چشمت ضعیف میشه مامانت اینا اصلا تلویزیون رو روشن نمیکنن.  یه بار که بابات داشته فوتبال میدیده یه سری بالش...
15 شهريور 1400

4 ماهگی عشق جونم

عزیز دلم سلام. جیگرم سلام.  فندقم سلام.  امروز 4 ماهه شدی.  ماشالله به جونت که دلبری میکنیااا.  عاشق تلویزیون دیدنی. ولی دکترا گفتن نباید ببینی چون چشمت ضعیف میشه. ولی وقتی بالشت میذاریم جلوی صورتت که نتونی تلویزیون رو ببینی غر میزنی و بازم تلاش میکنی که بتونی ببینیش.  مامانت اینا داستان دارن با خوابیدنت. نمیخوابی که. وقتی چراغا رو خاموش میکنن تازه شروع میکنی به شیطنت و حرف زدن به زبون خودت.  فدای اون شیر خوردن بامزت.  جیگرمممممم.  آخ که من عاشقتم.  این ماهم واکسن داشتی.  یکی به پای چپ و یکی به پای راست.  میگن اینقدر گریه کردی فدات بشم.&nb...
5 شهريور 1400

پیشرفت های جدید دلبرکم

سلام عزیز دلم.  شما حالا در آستانه 4 ماهگی هستی.  حسابی قند شدی و دلبری میکنی واسمون فرشته کوچولو جونم.  فکر میکنم از 25 مرداد زبونتو بیرون میاری.  یعنی وقتی زبونمون رو میاریم بیرون و بهت میگیم زبونتو در بیار تو هم همین کارو میکنی.  قرررربونت برم.  سه روزه که واسه خودت آواز میخونی و هی میگی آآآآآآ آآآآآآ.  امروز صبح مامانت عوضت میکنه و میاره میخوابونتت رو تشکت و میره دستاشو بشوره که یه شیطنت جدید از تو گوگولی خانوم سر میزنه.  یعنی وقتی مامانت برمیگرده میبینه از تشکت اومدی رو فرش. مامانتم کلی تعجب میکنه که تو چه جوری خودتو کشوندی تا اونجا.  حالا کامل بر میگردی و وقتی...
2 شهريور 1400

آقوم گفتن دلوینی

سلام نفسسس.  عشق دلممم از دیروز آقوم گفتن رو شروع کردی. خیییلی بامزه میگی.  جالبیش اینه که فقط جواب منو میدی. جووووون دلم.  عاشق اون صدای نازکتم که سعی میکنی مثل ما حرف بزنی.  یکمم تک خنده میکنی. اما هنوز خیلی معلوم نیست.  دیروز اولین جیغتم زدی.  قررربونت برم.  چشم بد ازت دور جیگرم. 
26 مرداد 1400

100 روزگی نفس طلامون

سلام دردونه قلبم. سلام عزیز دلم.  سلام دختر ناز و طنازم.  امروز 100 روزه شدی. به سلامتی سنت سه رقمی شد.  فدای دلبریات بشم.  شیرینکم عاشق دست خوردنتم. همچینی مشتت رو میکنی دهنت و مک میزنی که انگار خیلی خوشمزست.  عااااشقتم جیگر ترین دخمل دنیا.  100 روزگیت مبارکمون. 
12 مرداد 1400

3 ماهگی جان دلم

سلام عسلم. خانومم. فندق کوچولوی شیرینم.  این روزا زیاد ندیدمت. آخه میدونی دلوین، از یک سال قبل از اینکه تو به دنیا بیای یه مریضی بد و بدجنس به اسم کرونا اومد تو دنیا. این مریضی زشت همه رو مریض کرد و از زندگی انداخت.  حالا هم تمام خانواده ما مریض شدن قربونت بشم. برای همین من زیاد نمیتونم تو رو ببینم.  خیلی دلتنگتم ماه ترین دختر.  اما از کارای نازت بگم که دلمونو بردی.  ماشالله بهت که شیطونکی شدی واسه خودت.  غلت میزنی. بر میگردی. و همچنان همون صدا های بامزه رو از خودت در میاری.  مامانیت چون کرونا گرفته نمیتونه بهت شیر بده و واسه همین خیلی گریه میکنی فدات بشم.  میمیرم برات. ...
5 مرداد 1400

90 روزگی عشق جانم

سلام قند و نباتم خوبی؟ الان دقیقا 10 روزه ندیدمت دلوین. به اندازه دنیا دلم برات تنگ شده خاله. دیگه نمیدونم از سر دلتنگی چی کار کنم؟ اما شرایطش نیست که همو ببینیم. خیلی ناراحتم. امیدوارم هر چه زودتر مشکلات حل بشه و دوباره بتونم بیام پیشت و بغلت کنم زندگییی. اما از کارات بگم که قندونی شدی واسه خودت ماشاالله. آقوم گفتن رو شروع کردی. دست دراز میکنی تا عروسک خرسیاتو بگیری. وقتی ذوق میکنی صدا های بامزه ای در میاری از خودت فدای اون ذوق کردنت برمممممممممم. سه روز دیگه هم به سلامتی سه ماهت میشه. انشاالله چشم رو هم میذاریم و به سن شش ماهگی که اوج شیرینی بچه هاست میرسی قربونت بشم. عاشقتم نف...
2 مرداد 1400