اولین تکون خوردن جیگر خانوم
سلام عسل، باقلوا، شکلات، قند و نبات خالههه. جیگرم شما بالاخره به جنب و جوش افتادی و شیطونی کردن رو شروع کردی. خدا رو شکر. چون نگران بودم که مثل خاله زهرا باشی. آخه من توی دوران جنینیم بودن خیلی تنبل بودم. ولی شما زرنگی، خوشگل خانومممم. قربونت برم که دیگه با تکونات نمیذاری مامانیت درست بخوابه، فندق جونممم. و اما ماجرای تکون خوردن تو عروسک: مامانت برای من تعریف کرد که روز 13 دی 1399، صبح ساعت 7 بود که از تکون تو تو شکمش بیدار شده. میگفت مثل یه ماهی از این طرف رفتی اون طرف شکمش. ای جووونننممم! الانم صبح ها و شب ها بیشتر تکون میخوری تا بقیه موقع ها. ...