نازنین 👸دلوین👸نازنین 👸دلوین👸، تا این لحظه: 3 سال و 26 روز سن داره
وبلاگ دلوینیوبلاگ دلوینی، تا این لحظه: 3 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره
مامان دلوینمامان دلوین، تا این لحظه: 36 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
بابای دلوینبابای دلوین، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره
خاله زهراخاله زهرا، تا این لحظه: 21 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

𝐝𝐞𝐥❤𝒗𝐢𝐧 رباینده دل‌ها

💚دل نیست آن دل که دلوین ندارد، بی روی دلوین دل آرام ندارد🧡

6 ماهگی دلبر ناب دلم

1400/8/5 15:49
نویسنده : خاله زهرا
62 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند عسلم.

به سلامتی 6 ماهه شدی.

از کارای بامزه ات بگم که دلبری شدی واسه خودت.

امروز یعنی 11 آبان بدون کمک نشستی.

پاهاتو میگیری تو دستت و میبریشون سمت دهنت.

مامانت میگه دالی و تو میخندی و هوم هوم میکنی.

جیغ زدنم یه کوچولو یاد گرفتی.

پتوتو خیلی دوست داری و صورتتو میمالی بهش.

الهی بگردم امروز صبح انگار خواب بد دیده بودی که وقتی بیدار شدی گریه میکردی.

پسر خاله آریا رو خیلی دوست داری و فقط برای اون میخندی. وقتی میدوه طرفت کلی ذوق میکنی. اون روزم باد بادکنک رو داشت خالی میکرد که تو کلی سرش خندیدی دلوین خانومی. فیلمشم دارم.

روز یکشنبه 9 آبان واکسن شش ماهگیتو زدی. بمیرممم که خیلی بی قراری کردی و نمیتونستی پاتو تکون بدی.

یه اتفاق بد دیگه هم همون روز برات افتاد که ما رو تا مرز نگرانی برد.

مامانت برات سیب آورده بوده که از عصاره اش بهت بده. یه لحظه که حواسش نبوده تو یه تیکه سیب رو کردی دهنت و سعی کردی با لثه ات گاز بزنی که پرید گلوت. الهیییی بیچاره مامان زهرات چه حالی داشت اون لحظه. به زور از گلوت درش آورده. اما کبود شده بودی و گلوتو اذیت کرده بود. آخه بگو مامانی چرا حواست به فرشته کوچولومون نبوددد؟

خاله دیگه منم اون روز تا شنیدم اونقدر نگرانت شدم که به مامانت پیام دادم و گفتم مواظب دلوین باش که امانت خداست به ما.

دلوینم مامانت از من خواسته که برنامه غذاییت و روزاشو ثبت کنم برات. هر چند که توی پست قبلی هم یکم در مورد غذا خور شدنت گفته بودم. اما الان کاملشو مینویسم برات فندقم.

شما از 16 مهر غذا خور شدی. اولش با لعاب برنج شروع کرد مامانت برات.

از 22 مهر بهت حریره بادوم و سرلاک میده. عاشق حریره بادومی و همیشه منتظرشی. ولی اصلا سرلاک دوست نداری و با هزار تا ترفند میدن بهت.

25 مهر بهت سوپ مرغ و هویج داد فکر کنم. اما اونم دوست نداشتی که ما گفتیم طبیعیه. چون نه پیاز داره توش نه نمک و ادویه.

یکشنبه 9 آبان همون روزی که برات واکسن زده بودن مامان زهرات برات سوپ ماهیچه درست کرده که دوست داشتی. ولی وقتی برای دفعه دوم گرم کرده که بهت بده بخوری بدت اومده. بچمون عین خاله زهراش غذای تازه به تازه دوست دارههه.

همین دیگه نفس.

فکر میکنم همه چیو برات نوشتم.

به خدای مهربونمون میسپارمت کوچولوی شیرینم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)